کسانی که خودِ «شکر» شدهاند؛ شیرینی در گوهرشان ریشه کرده است و شادیشان وابسته به بیرون نیست. مولانای شکرفروش میگوید: «چون تو شیرین از شکر باشی بود کان شکر گاهی ز تو غایب شود» عارف، وقتی از وفا و عشق سرشار شود، خود به سرچشمه شیرینی بدل میشود: «چون شکر گردی ز تأثیر وفا پس شکر کی از شکر باشد جدا» اینها همان کسانیاند که بادهشان از درون میجوشد و جامشان همواره لبریز است. اما عقل جزوی، که تنها معاش را میشناسد، این مقام را انکار میکند: «عقل جزوی عشق را منکر بود گرچه بنماید که صاحبسر بود» روایت مولانا از جانهاییست که شادی و مستیشان وامدار هیچ حادثه بیرونی نیست؛ از خود میجوشند، از خود مینوشند، و از خود سیراب و مست میشوند. روایتگر: محسن محمد تصویر: مهسیما هاشمی بر اساس نسخهی دکتر محمدعلی موحد مجموعه «بحر در کوزه» | خوانش و شرح کوتاه از دفتر اول مثنوی معنوی ️ حمایت مالی در «نفیر نی» ما به قانونی