به قول کندرو، ندیم ضحاک، ضحاک توسط فریدون چو مویی از خمیر بیرون کشیده میشود. برمیگردد و زنانش را در آغوش فریدون میبیند. خشمگین و تنها از بالای دیوار داخل کاخ میشود که گرز فریدون بر سرش کوفته میشود. سروشی به فریدون میگوید او را نکشد و در دماوند به بند کند. فریدون رسما شاه ایران شده و طبقات را دوباره سر و سامان میدهد. فردوسی بزرگ اینجاست که میگوید: فریدون فرخ فرشته نبود ز مشک و از عنبر سرشته نبود به داد و دهش یافت این نیکویی تو داد و دهش کن فریدون تویی